سلام،بهانه
تو خودت بهتر از همه می دانی که چقدر این روزها دل ما آدم ها مثل هوای شهرمان گرفته است.
آمده ام روبه رویت ایستاده ام.
راستی گفتی کدام سمت بروم به تو می رسم ؟!مستقیم!؟
ایستاده ام وپنجره ی دلم را رو به رویت باز کرده ام ، می خواهم کمی از هوای گرم وعاشقانه ات را به دلم بدهی.چند دقیقه ایست که خیلی خسته ام!
می خواهم بخوانمت،دوباره،از نو،از ته دل وتو گوش بدهی مثل همیشه،آرام وعاشقانه.
نه! نیامده ام به گله وشکایت،نیامده ام تا از خستگی هایم به تو بگویم!
آمده ام تا با تو شبی عاشقانه داشته باشم،پشت همین پنجره!
عزیز دل ها!
می خواهم لبخند بزنی تا کنده شوم از روی زمین وپرواز کنم، اوج بگیرم.می خواهم گرمای دستانت را به سردی دستانم ببخشی تا ترس هایم بریزد.
خداخداخدا
می خواهم تکرارت کنم
خدا خدا
می خواهم آنقدر تکرارت کنم تا که آرام جانم شوی.
خوشاآن زمان که بر آید به یک کرشمه دو کار یکی ظهور امام و یکی شروع بهار اللهم عجل لولیک الفرج آغاز بهار بر شما مبارک
شكوه ظهور تو هنوز پرچم توفیق بر نیفراشته است و خورشید جمالت هنوز دیباى زرین خود را بر
زمستان جان ما نگسترده است ، اما مهتاب انتظار در شبهاى غیبتسوسوزنان چراغ دلهاى
ماست .
اللهم و صل على ولى امرك القائم المؤمل و العدل المنتظر. و حفه بملائكتك المقربین، و ایده بروح القدس، یا رب العالیمن. اللهم اجعله الداعى الى كتابك، و القائم بدینك، استخلفه فى الارض كما استخلفت الذین من قبله مكن له دینه الذى ارتضیته، ابدله من بعد خوفه امنا، یعبدك لا یشرك بك شیئا...
کتاب بحار الانوار جلد2 صفحه149 روایتی را از امام صادق(علیه السلام) جهت نجات از شبهات
مهدوی نقل کرده که برای منتظران ظهور آموزنده و نجات دهنده است.
گفتم: خدايا؛ ای مهربان، می خواهم همنشينم باشی.
گفت: من مونس کسـاني هسـتم که مرا ياد کنند.
گفتم: وای که چه آسان به دست مي آيي!
گفت: پس سـاده از دسـتم مده.